پزشکی بدون فلسفه؟(ضایعات تفکیک " پزشکی" از " الهیات، اخلاق و عدالت ")
بمناسبت روز پزشک (بزرگداشت جناب ابن سینا) و روز داروسازی (بزرگداشت جناب رازی ) _ دانشکده پزشکی دانشگاه تهران _ ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
دومین مرحله خودسازی، جامعهسازی و تمدنسازی. یک وقت ما یک نگاهی داریم به زندگی اجتماعی و ملی خودمان به عنوان یک مسئله عادی. همه کشورها و همه ملتها دارند زندگیشان را میکنند و هیچ کس، یعنی خیلی کم هستند شاید نباشند یا بسیار بسیار محدود هستند که یک ملتهایی برای خودشان یک رسالت و یک مأموریت خاص تعریف کرده باشند. از اغلب بشریت که سؤال کنیم از اغلب مردم در همه جای دنیا، و همینطور در کشور خودمان سؤال کنیم که هدفتان از زندگی چیست؟ یا فلسفه شما از ورود به این رشته پزشکی چیست؟ میگوید فلسفه ندارد و زندگی هم هدف ندارد. ما زندگی میکنیم چون یک مرتبه دیدیم ما زندهایم! چون به دنیا آمدیم زندگی میکنیم. زندگی کردن پروژهای نیست بلکه یک جبر غریزی است! زندگی نکنم چه کار کنم؟ مثلاً خودکشی کنم؟ گرسنگی بکشم؟ بالاخره یک مرتبه دیدیم ما در یک موقعیتی و مشکلاتی ما زندهایم، نیازهایی داریم، استعدادهایی داریم، غرایزی داریم و طبیعتاً یک خودخواهی هم داریم که من باید اینها را به نفع خودم سازماندهی کنم هرچه قدرت این را داشته باشم بیشتر منافع خودم تأمین میشود هرچه هم کمتر کمتر. لذا اغلب ما بشریت، از ما سؤال میکنند که فلسفه زندگی چیست؟ میگوییم نمیدانیم فلسفه چیست؟ فلسفه به معنای هدف. مبنا. یعنی استدلالتان برای زندگی چیست؟ اغلب ماها استدلالی نداریم بخصوص بطور جمعی و ملی، کمتر ملتی است و شاید نباشند ملتهایی که برای خودشان استدلالی برای زندگی اجتماعیشان دارند. استدلال ندارد داریم زندگیمان را میکنیم. میپرسیم هدفتان از زندگی چیست؟ میگویند هدفمان این است که تا میتوانیم مشکلاتمان کمتر باشد. لذائذ ما بیشتر باشد. تا میشود رفاه و امنیت و کیف و حال بیشتر تأمین بشود. هدف خاصی، پروژهای، فلسفهای، معنویتی یا حقیقتی پشت آن نیست. خب انبیاء آمدند بگویند شما اینطوری نگاه نکن. شما زندگی نمیکنی چون مجبور به زندگی هستی. که بعضیها هم بگویند تازه ما مجبور به زندگی هم نیستیم خودکشی هم یک راهی است! نه؛ زندگی یک فرصت بزرگ و بینظیر و تکرار نشدنی در این عالم است و یک فرصت استثنایی برای انسان به عنوان موجودی استثنایی برای تأمین نیازهای مادیاش. باز آن هم مقدمه برای تضمین هرچه بیشتر رشد معنوی، عقلانی، اخلاقی و رشد انسانیاش است. از این عالم داریم عبور میکنیم. هدف اینجا نیست اما ما در این عالم بدن داریم و به این بدن نیاز داریم از جمله نیازها بلکه ضرورتها حفظ بهداشت و سلامت این بدن است. بنابراین به بدن، یک نگاه الهی و توحیدی داریم. بدن هم مقدس و امانت خدا در دست انسان میشود. وسیله رشد میشود. ابزار عمل صالح میشود. نیازهایش از رگ و پوست و گوشت و خون و نسوج و استخوانها و تک تک سلولهایش. گردش خون در بدن تا همه چیزش. اولاً سراسر یک پروژه الهی و یک پروژه حساب شده الهی است. ثانیاً یک امانت در دست انسان است. هرچه بیشتر از این بدن مراقبت کنیم این بدن میتواند ابزاری باشد که لذت را هدف قرار بگیرد آن وقت از فلسفه الهی بدن منحرف شده است. یک وقت میگویید این بدن باید لذت ببرد ما از طریق این بدن لذت میبریم، لذت غذا خوردن، لذت آب نوشیدن، لذت خواب، لذت تفریح، لذت جنسی حتی لذت تخلیه بدن. یعنی خداوند در همه این ابعادی که اختیاری است لذتهایی گذاشته که انسان به اقتضای این لذتها این بدن را بتواند اداره کند. یعنی اگر شما لذت غذا خوردن و درد گرسنگی نبود شما غذا نمیخوردید تا بمیرید. اگر رنج تشنگی و لذت آب نوشیدن نبود آب نمیخوردیم تا بمیریم. اگر لذت جنسی و آمیزش نبود خانوادهای تشکیل نمیشد و هیچ انسانی به دنیا نمیآمد. حتی دردش هم در نگاه دینی فلسفه دارد. اگر درد نبود شما نمیفهمیدید بدنتان عیب کرده است. این درد یک سیگنالی است که خداوند گذاشت که هرجای بدنتان درد گرفت خدا بگوید آقا خانم حواستان به من باشد اینجا یک مشکلی است پیگیری کن. یعنی درد هم آیتالله است جزو آیات الهی است. لذتش هم آیتالله است. رنج آن هم آیتالله است. خب این یک نگاه به بدن و به بهداشت و به رشته پزشکی و به رشته پزشکی و پرستاری و جراحی است. یک نگاه هم یک نگاه صرفاً مادی است که به عنوان یک جسم محض به آن نگاه کنی. فقط تابع قواعد زیستشناسی و مکانیک. هیچ چیز دیگر نیست. این دوتا نگاه است. دو نوع دانشگاه پزشکی و دو نوع بیمارستان و دو نوع تمدن از درون آن بیرون میآید. شعار هر دویش هم خدمت به انسان است. ولی وقتی صحبت از تمدنسازی و جامعهپردازی و خودسازی میشود ما فقط نمیخواهیم به عنوان یک شخص زندگی کنیم زندگی خودش هدف خودش نیست زندگی هدفی متعالیتر از خودش دارد. زندگی امانت مقدس الهی است باید مراقب آن باشیم اما هدف نیست. قرار نیست ما به هر قیمت و به هر شیوه زندگی کنیم ما قرار است زندگی کنیم تا آدم و انسانتر بشویم و برای انسانتر شدن که هدف زندگی است یعنی روح هدف جسد است جسم وسیله است، هدف روح است. روح یعنی خود ما. وقتی میگویید بدن من، چشم من، گوش من، پای من، هدف آن من است که اینها برای آن است. هدف آن من است. بقیه این دست و پا، پول من، خانه من، ماشین من، آبروی من، مدرک من، شهرت من، قدرت من، ثروت من، همه اینها وسیله است. بدن من هم وسیله است ولی ما به همه این وسائل احتیاج داریم. ما به بدنمان برای آن رشد من احتیاج داریم به پول احتیاج داریم به قدرت احتیاج داریم به حیثیت اجتماعی و منزلت اجتماعی داریم و... منتهی اگر توجه کردیم که آنها لازم است ولی برای این هدف لازم است ارزشها مشخص میشود روشها هم مشخص میشود. خط قرمزها هم در حوزه ارزش و روش مشخص میشود. این خط قرمزهاست که نوع و ماهیت تمدنها را از همدیگر متمایز و متفاوت میکند. یا باز یک فراز دیگری که در اینجا هست در این بیانیه که به بحث ما مربوط میشود مسئله خدمترسانی به جامعه است که خیلی مهم است و موتور پیشران کشور در عرصه علم و فناوری است و باید زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی در این 30- 40 سال خیلیهایش فراهم شود ما در رشتههای مهندسی و پزشکی قابل مقایسه با قبل از انقلاب که هیچ، با اغلب کشورهای جهان که در ردیف خود ما بودند نیستیم و از همه اینها جلو هستیم. و توجه به این که یک زیرساختهای بزرگی در گام اول در حوزه علم و فناوری فراهم شد، زیرساختهای مهمی در حوزه اقتصاد و عمران همه رشتهها شد یعنی هزاران شرکت دانشبنیان و هزاران طرح زیرساختی و ضروری در حوزه عمران، حمل و نقل، صنعت، نیرو، معدن، سلامت، کشاورزی، بهداشت و پزشکی، آب، برق و... میلیونها تحصیلکرده دانشگاهی فارغالتحصیل، 5- 6 میلیون دانشجو همین الآن مشغول هستند که به اندازه کل جمعیت خیلی از کشورهای دنیا از جمله کشورهای اروپایی است. میدانید اغلب کشورهای اروپایی جمعیتشان 2 میلیون – 3 میلیون و 4 میلیون است. اداره یک کشور 3- 4 میلیونی چیزی نیست. این تهران ما به اندازه 7 میلیون جمعیت دارد. جمعیت تهران به اندازه جمعیت 5- 6 کشور اروپایی است ولی این که ما سی و چند میلیون جمعیت ایران موقع اول انقلاب یعنی زمان رژیم شاه که به اصطلاح رژیم در حال توسعه و آمریکایی و انگلیسیبود، کل دانشجویان صدوچند هزار بودند. جمعیت دو برابر شده، تعداد دانشجویان ما از صدوچند هزار به 4- 5 میلیون دانشجوی موجود ما رسیده است. در بعضی از رشتهها 25 برابر، در بعضی از رشتهها تا سی و چند برابر شده است. جمعیت دو برابر شده ولی تعداد دانشجویان چند برابر شده است. بخش عظیمی از جامعه ما، امروزه تحصیلکردههای دانشگاهی هستند. آن زمان اصلاً باسواد نداشتیم. در زمان پهلوی که اغلب زنان بیسواد بودند مردان هم همینطور. یعنی بیش از نصف ملت کلاً بیسواد بودند. خب حالا این کارها که در این مدت شده، حالا برای گام دوم بسترسازی کرده است. هزاران واحد دانشگاهی بوجود آمده است. دهها طرح بزرگ، این چرخه سوخت هستی که مدام میخواهند با تحریمها جلوی آن را بگیرند سلولهای بنیادین، فناوری نانو، زیست فناوری که میگوید ما در خصوص رشتههای بسیار مهم استراتژیک در سه کشور اول جهان، 9 کشور اول جهان، 5 کشور اول جهان هستیم. واحدهای صنعتی با وجود تحریم و جنگ ده برابر شد. صنایع به لحاظ کیفی دهها برابر شدند. ما فقط دو- سهتا صنعت بزرگ داشتیم آن هم مونتاژ بود و مستشاران خارجی بودند. خب الان به دهها و صدها فناوری کاملاً بومی و خیلی پیشرفته تبدیل شده است. رشتههای مختلف مهندسی بخصوص آنهایی که مربوط به دوران جنگ و تحریم بود ما امروز جزو کشورهای رده یک جهان شدیم. بخصوص در صنایع دفاعی. رشتههای مهم و حساس پزشکی، ما در بعضی از رشتهها جزو 7- 8 کشور اول جهان شدیم. و این قبیل مسائل. مرجعیت پیدا کردیم. در مهندسی ایران جزو سه کشور اول جهان شده است. میدانید که الان ایران به لحاظ کمیت و کیفیت مهندس، ایران و آمریکا و روسیه در جهان این سهتا کشور اول هستند. در پزشکی حتماً یکی از کشورهای درجه اول و برجسته پزشکی هستیم یعنی پزشکان ما، فارغالتحصیلان پزشکی ایران را همه جای دنیا میپذیرند، استقبال میکنند و میدانند اینها قوی هستند. ما این رژیم پهلوی را وقتی از آمریکا و انگلیس و اسرائیل تحویل گرفتیم که تولید علم و تولید تکنولوژی در این کشور، کاملاً صفر بود. صفر مطلق. هیچ تولیدی نبوده. در صنعت هم چندتا صنعت آن هم مونتاژ. در علم هم هیچ هنری جز تجربه نبوده است. این هم نکته دیگر که در این بحث میآید.
نکته سومی که در این بیانیه هست و میخواهم راجع به آن صحبت کنم مسئله تحت عنوان معنویت و اخلاق است که به آن اشاره میشود که من اینجا میخواهم بطور خاص به معنویت و اخلاق در رشته پزشکی و رسالت شما و نسل شما در حرکت به سوی پزشکی توحیدی، بیمارستان اسلامی که هم علم و فن و تجربه و آزمایش و دقت و ابداع و خلاقیت در آن مهم است و هم انسانیت، معنویت، اخلاق، برادری، خواهری، و نگاه قدسی به بدن انسان که این بدن، یک ابزار بسیار مهم الهی است. در یک بند مستقل تحت عنوان معنویت و اخلاق، اشاره میشود به این که این ارزشهای معنوی مثل اخلاص، ایثار، ایمان، توکل در افراد، در جامعه، در نهادها، در دانشگاهها بخصوص دانشگاه پزشکی ما باید به شدت تقویت بشود. اخلاق یعنی فضیلت سرمان بشود نه فقط منفعت. فقط نگاه نکنید چه به نفع مادی من است در کنار منفعت و مهمتر از آن فضیلت، یعنی گذشت یعنی کمک به انسان گرفتار، انسان دردمند، انسان نیازمند، یعنی راستگویی در شغل در حرفه، یعنی تواضع، پزشک مسلمان پزشک متواضع راستگوی انساندوست و فداکار و خیرخواه و باگذشت است. پزشک مسلمان، اعتماد به نفس دارد اما بالاتر از آن توکل به خدا و خُلق نیکو دارد. پزشک و پرستار و بیمارستان اسلامی تمام رفتارهایش با یک نگاه دینی به محیط زندگی است که حتی گاهی اگر کمبود و مشکلی هست آن را به بهشت تبدیل کند. هر بیمارستان و دانشکده پزشکی را به لحاظ انسانی و اخلاقی و ایمانی تبدیل به بهشت کند که اگر گرانترین تجهیزات را داشته باشید و این نباشد این اخلاق و معنویت که انبیاء به ما گفتند این را نداشته باشیم ولو بهترین امکانات را داشته باشیم آن جامعه و آن بخش و آن تشکیلات جهنم است که خودمان آن را تبدیل به جهنم میکنیم. حالا من این بُعد را میخواهم یک مقداری بیشتر خدمت دوستان عرض کنم.
پس ببینید صورت مسئله این است در بندی از بیانیه، که در باب گام دوم نهادینه کردن اخلاق و معنویت در رشته شما، رشتههای علوم پزشکی برای هرچه نزدیکتر شدن به بیمارستان و پزشکی و پرستاری و مامایی اسلامی یعنی هم انسانی- اخلاقی، هم حقوقمحور و عدالتگرا و هم تخصصی، و تجربی و دقیق به لحاظ علمی. توجه به عقل ابزاری. اما در کنار آن و قبل از آن توجه به عقل اخلاقی و قبل از آن که زمینه همه اینهاست توجه به عقل توحیدی و عقل معارفی. نگاه عقلانی – دینی به مسائل. در جهت تمدنسازی و جامعهپردازی در گام دوم، کار شما چیست؟ با هر رشتهای هر حرفهای، باید مشخصاً خودمان بحث کنیم که وظیفه ما چیست؟ بنده به عنوان طلبه با دوستان و رفقای خودمان وقتی مینشینیم باید بنشینیم بحث کنیم که ما برای تمدنسازی اسلامی گام دوم در تمدنسازی در چهله آینده ما به عنوان حوزه چه وظایفی داریم و چه کوتاهیهایی کردیم؟ چه خدماتی کردیم و چه صدماتی خوردیم و زدیم؟ شما هم به عنوان رشتههای خودتان و به عنوان رشتههای علوم پزشکی. اینها سخنرانی نیست، اینها ضرورت است، برنامه عمل ماست.
نکته اول، نگاه دینی به بدن، که هدف اصلی بهداشت و درمان است با نگاه غیر دینی و سکولار به بدن چه تفاوتهایی دارد؟ یعنی ممکن است در یک تمدنی به لحاظ مادی پیشرفته، در حوزه پزشکی، بیمارستان، تجهیزات اینها رعایت بشود اما نگاه به بدن مثل نگاه به سنگ و چوب و آشغال و زباله باشد یا یک نگاه کامل مادی به این شکل، یا قشری و مادی، یا ممکن است یک نگاه کاملاً و فقط تجاری باشد معنیاش این است که از این بدن برای ما چه چیزی بیرون میآید و چه کارهایی با بدن میتوانیم بکنیم که حداقل از هر بدنی ما 10 میلیون باید گیرمان بیاید الکی که نیست! چه کار کنم از این مریض مضطری که دارد درد میکشد با قیافه استاد، پزشک، نظریهپرداز، و... چه کار کنم شیره این را بکشم؟ میشود نیاز به جراحی ندارد اما یک جراحی و عملی هم از توی این بیرون بیاوریم؟ میشود با یک عمل ساده انجام میشود ما سهتا عمل غیرساده روی او انجام بشوم. میشود با یک راه ارزانی و راحتتری بدون هزینه و بدون ادا و اصول حل میشود فهمیدم که مشکل او چیست ولی میشود آن را کش بدهم به جای دو جلسه ده جلسه بیاید که بیا کارت داریم در حالی که با او کاری نداری! ببینید اینها یکی یکی موارد است بله میشود اگر نگاه اسلامی و قرآنی به انسان و بدن انسان نداشته باشی با نگاه سکولار به انسان میشود. البته من اینجا این را بگویم بنده منظورم این نیست که در دانشگاههای سکولار جهان همه جا به این شیوه لزوماً دارد با انسانها عمل میشود در اکثرشان میشود چنان که در اکثر بیمارستانهای ما هم دارد میشود. به اسلام که کاری نداریم ما به اسم مسلمانیم اما در عمل خیلیهایمان سکولار هستیم. ولی در بعضی از کشورهای محدود که بیمارستانها و پزشکیشان اجمالاً – نه کاملاً – نظارت و دقت میکنند و مراقب هستند که تخلفهای پزشکی و سوء استفادههای اینطوری کمتر بشود آن هم بر اساس قداست بدن و کرامت انسان نیست بر اساس این است که معمولاً بیمارستانها خصوصی است مشتریهایش را از دست ندهد! منتهی او هم تاجر است منتهی تاجر عاقل است. تاجرها دو دسته هستند. اکثر تجار به سود کوتاهمدت در یک معامله فکر میکند میگوید از این چی دربیاورم که دفعه بعد اگر این یا دیگران به من مراجعه نکردند نکردند! به یک مبلغی راضی است. تاجر عاقل میگوید چه کار کنم که این تا آخر مشتری من بشود. این عاقلتر است. توهین نمیکند، مؤدب برخورد میکند، حواسش به آن طرف هست به نیازهای او، به راحتی او هست و مراقب هست که آبرویش نرود، تقلب و تخلف آبرویش را نرود ولی باز هم هدفش او نیست بلکه هدفش خودش است. اما در نگاه توحیدی مسئله طور دیگری است این نگاههای دینی به بهداشت، تن، سلامتی، بیمارستان، پرستاری و امثال اینها. یک اصل کلی تا ابد در همه جوامع بشری، هرکس طبابت میکند یعنی هرکس به نحوی با بدن، سلامتی و بهداشت بدن و معالجه و بیمار مواجه میشود «مَن تَطَبَّبَ فَلْیَتَّقِ اللّه وَلْیَنصَحْ وَ لیَجتَهِدْ»؛ حواسش شش دانگ به الله باشد. تقوای الهی. این اخلاق حرفهای، اخلاق پزشکی، سوگند پزشکی به عنوان کار تشریفاتی و سمبلی نیست چون این سوگندی دارد که همه فارغالتحصیلان میخورند و فقط هم در ایران نیست در همه جای دنیا یک سوگندی موقع فارغالتحصیلی میخورند یک لباس خاص، یک کلاه خاص بعد هم کلاهها را به هوا پرت میکنند عکس میگیرند و سلفی و ما مهندس و پزشک شدیم. خب اخلاق مهندسی و اخلاق پزشکی کو؟ ما رشته بانکداری خواندیم، خب رشته بانکداری خواندی که بروی در بانک اختلاس کنی یا خواندی که به بانک بروی و ملاحظه حقوق مردم را داشته باشی؟ چون هر دویتان متخصص هستید غیر متخصص نمیتواند از بانک دزدی کند. متخصص فقط میتواند. در خیابان آدم عامی که نمیتواند اختلاس چند میلیاردی صد میلیاردی و هزار میلیاردی بکند، بلکه طرف متخصص است. تخصص بدون تعهد. خب این سوگندهای حرفهای نمایشی را همه میخوانیم ولی چقدر رعایت میشود؟ چقدر نظارت میشود؟ و چقدر پاسخگویی هست؟ فرمود هرکسی به نحوی با بهداشت بیمار و تن رنجور و انسان دردمند مواجه است سهتا مسئله اصول کار اوست، باید حواستان در تمدن دینی جدید به این باشد اخلاق و معنویت در رشته خودمان: 1) فَلْیَتَّقِ اللّه؛ لـ یعنی باید، واجب است مثل نماز واجب است تقوای الهی. یعنی تو با این شخص بیمار یا خانواده او طرف نیستی، تو با خداوند طرف هستی. او طرف میز تو یا روی تخت بیمارستان یک آدم معمولی مخصوصاً فقیر و بیچاره و گرفتار یا یک انسان دردمند نیست بلکه روبروی تو خداوند است مستقیم داری چشم توی چشم، فیستوفیس با خداوند داری تعامل و رفتار میکنی. این یک. یعنی مراقب خودت باش. وسوسه میشوی. وسوسه مالی، وسوسه جاهطلبانه. دیدید بعضی از پزشکان چطوری مریض را تحقیر میکنند؟ انسان دردمند و خانوادهاش مضطرّ و گرفتار هستند کسی که دارد درد میکشد محتاج است، دست پایین را دارد. دیدید وقتی خود شما یک دردی شدیدی دارید خودتان را سریع به پزشک و دکتر و بیمارستان میرسانید تمام امیدتان آنجاست. بعد او اگر به شما بگوید یک ملق بزن تا این کار را بکنم ملق میزنی! درد شدید گرفتار میشوی، برو اینجا این کار را بکن، میروی سریع میگوییم چشم چشم! خب این چشم به خاطر آن درد است، طرف مضطر است. اولین اصل اسلامی تمدن دینی در حوزه رشتههای شما، طرف ما و شما آن شخص، آن خانواده، جامعه، مردم و آدمها نیستند. الله. تو مستقیم در دیدرس خداوند نشستی و تحت نظارت و کنترل هستی. 2) وَ لْیَنصَحْ؛ نُصح، نصیحت یعنی خیرخواهی. یعنی با تمام وجود، تمام توجهتان باید این باشد که خیر او بیمار و انسان و خانوادهاش در چیست؟ مصلحت او چیست؟ نه منافع تو. نباید این سؤال برایتان مطرح شود که این کار را بکنم چی به من میرسد؟ نکنم چه به من نمیرسد؟ در تمدن دینی نباید این سؤال برایتان مطرح شود. در بیمارستان دینی، خیرخواهی یعنی هیچ چیزی نباید قاطی آن باشد بلکه باید هدفتان کمک به او و حل مشکل او باشد. در درجه اول درد او کنترل بشود رنج نبرد، در درجه دوم بیماریاش کنترل بشود.
بعد از پیامبر اکرم(ص) راجع به بیماریها پرسیدند یک کسی یک حرفی زد که گویی معنیاش این است که خداوند میخواهد یکسری بیماریها علاج بشود و کشف بشود و یکسری از بیماریها هم اصلاً علاج ندارد. این روایت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند جز آنهایی که اجل محتوم و قطعیشان رسیده و مرگ است و مرگ درمانی ندارد تمام بیماریها و اجلها، آجالی که قطعی نیست، تمام بیماریها درمان دارد بروید و پیدا کنید. ممکن است یک کسی بگوید نکند معنی پزشکی اسلامی بیشترش رضایت به درد و تحمل و پاداش الهی خواستن فقط هست. بله آنها هم هست اگر دردی داری و علاج نشده، تحمل و صبر به تو اجر میدهد. علاج شد شکر به تو اجر میدهد صبر و شکر. اما این معنیاش این نیست که تو دنبال علاج اینها نباید بروی. اگر خود درد هدف بود این همه دعاها که «اللهم اشف کل مریض» خدایا همه بیماران را شفا بده، خدایا دردمندان را چه کار کن، خدایا گرسنگان را سیر کن، فقرا را چه کار کن، برای چی این دعا را میکنیم؟ پس معلوم میشود اینها هدف الهی است. شفای انسان دردمند یک عمل عبادی است اگر به این بُعد عبادیاش توجه نکنی خب یک کسی را شفا دادی یک پولی هم از او گرفتی، یک تشکر هم میکند دیگر همانجا قیچی میشوی و تمام. اما اگر جنبه عبادی به آن بدهی یعنی بگویی من به این بیمار کمک میکنم من پرستارم زیرش را پاک و تمیز میکنم ولی این به من فحش بدهد، ولو حقوق من اضافه نشود و کسی هم از من تشکر نکند. من نصفه شب بالای سر این بچه، این زن، این مرد، این پیر، این جوان، بیدار میمانم که این کمتر درد بکشد. هیچ کس هم نمیفهمد هیچ کس هم تشکر نکند. ضمن این که همه تشکر میکنند همه میفهمند که چه کسی آدم است و چه کسی حیوان است. همه جا، چه در بیمارستانها، چه در ادارهها، همه تشخیص میدهند که پزشک انسان، پزشک حیوان، پرستار حیوان، پرستار انسان. همه اینها را میفهمند. اولاً خداوند تشکر میکند و در همین دنیا هم جبران میکند و اصل جبران برای آخرت است بعد اگر اینجا هیچ کس هم از تو تشکر نکند این برای تو ذخیره شد و تا ابد پسانداز کردی و مورد رحمت خدا در این عالم و پس از مرگ تا ابد خواهی بود. نتیجه آن را خواهی دید. اصلاً دیگر منتظر تشکر کسی هم نمیمانی. فرمودند وَ لْیَنصَحْ؛ نُصح. هدفتان فقط خدمت به انسان باشد. یا یک حیوانی را میآورند یک کسی دامپزشک است. یک سگی دارد درد میکشد، یک گربهای، یک حیوان اهلیای، وحشیای، خوکی، گرازی، دارد درد میکشد اگر انسان بتواند یک سگی پایش شکسته، مجروح شده، دامپزشک یا هر کس دیگری بتواند به آن سگ کمک کند و نکند عذاب الهی دارد. اینها در روایت ماست. سگ تشنه، بعضیها میگویند چرا سگ به این خوبی نجس است؟ مگر وقتی که میگویند حیوانی نجس است، معنیاش این است که حیوان بدی است یا به آن خدمت نکنید؟ نه. اینقدر ما در روایات داریم که سگ یکی از مفیدترین و دوست داشتنیترین حیوانات در عالم است. چقدر سگ به انسان خدمت میکند، شاید کمتر حیوانی به انسان اینقدر خدمت بکند. نجس است یعنی قاطی نشو، یعنی با سگ توی رختخواب نرو، سر سفره نشین، توی خانهات نیاور، حریم نگه دار، رابطه انسان با انسان جایش را به رابطه انسان با سگ ندهد. در روایت داریم که اگر کسی سگی گرسنه یا سگ تشنهای را ببیند یا سگی که دارد درد میکشد یا هر حیوان دیگری، از کنار آن عبور کند عذاب الهی دارد. مسلمان نیستید. این حیوانات. حالا یک قدم جلوتر، ما روایت داریم که اگر درختی را مجروح کنید، گیاهی را، گلی را، نیازی نیست همینطوری داریم رد میشویم دیدید مریضیم همینطوری که داریم رد میشویم یک لگدی میزند یک نهالی را میشکند یا یک شاخهای را میشکند در روایت ما میگوید اینها مسئولیت شعرعی دارد. آن زندگی است، یک گلی را له میکنی، یک شاخهای را میشکنی، یک شاخهای را آتش میزنی، نیاز هم نداری. یک وقتی نیاز داری اشکالی ندارد ولی یک وقت نیازی هم نیست برای تو نیست، حتی گیاه مجروح، ببینید پیامبر(ص) فرمودند به عمهها و خالههایتان سر بزنید «عمّتکم النخله» عمهتان درخت نخل است و «و خالتکم الزیتونه» خالهتان هم درخت زیتون است. این نهال کوچک نخل دخترخالهتان میشود، آن میوه زیتون هم میشود پسرعمهتان. از این به بعد عمهها و خالههایتان سر زنید یعنی از کنار درخت و گیاه و گل تشنه که آفت زه رد نشو، صدمه نزن. خب وقتی به گیاه اینطور نگاه میکنند شأن انسان بیمار در این نگاه چیست؟ 3) فرمودند وَ لیَجتَهِدْ؛ ممکن است یک کسی بگوید من تقوا دارم. حواسم هست ظلم نکنم، به بیمار و خانوادهاش توهین نکنم. دوم این که وَ لْیَنصَحْ؛ واقعاً خیرخواه او هم هستم و دلم میخواهد به او کمک کنم اما خیلی روی خودم فشار نمیآورم فرمودند وَ لیَجتَهِدْ؛ باید اجتهاد کنی، اجتهاد یعنی چی؟ یعنی با تمام ظرفیتت باید کار کنی. این هم واجب است. یعنی اگر روی یک بیمار یا بیماری، یا در پژوهش پزشکی، یک تحقیقی یا پایاننامهای است که میخواهی مشکل یک بیماری را حل کنی یا رسیدگی به یک بیمار، یا وقتی که برای یک جراحی میگذاری یا وقتی که برای رسیدگی یک پرستار به زخمهای بیمار است. اگر باید ده ساعت وقت بگذاری 8 ساعت وقت بگذاری پزشک و پرستار مسلمان نیستی. مگر نتوانی. مثلاً یک وقت مریضی، خستهای، توانت نمیکشد آن یک بحث دیگری است هرکسی مسئولیتش در حد توانش هست، اما میتوانی عیاشی! میگوید ولش کن. طرف دارد درد میکشد میگوید مگر نمیبینی ساعت کار تمام شده! ساعت را نگاه کن تمام شد، دو دقیقه دیر آمدی. میگوید آقا دارم میمیرم! میگوید عیبی ندارد بمیر من به جایت زندگی میکنم! میگویند طرف دارد میمیرد درد میکشد بیمار شماست، میگوید نه من با دوستم قرار بوده برویم تنیس یا گلف! یا... در تحقیق فرمودند ولیجتهد؛ باید با تمام دقت بکوشی نه با 30 درصد دقت! با صددرصد دقت. خب ببینید من میگوید فرض کنید هیچ آیه و حدیثی نیست یک روایت راجع به تمدن دینی داریم و نقش رشتههای شماها. میفرماید: «مَن تَطَبَّبَ، مَن یعنی هرکس در هر جامعهای تا ابد - اصل کلی است – تَطَبَّبَ، وارد امر پزشکی و طبابت و بهداشت و پرستاری بشود این سهتا را داشته باشد: 1) فَلْیَتَّقِ اللّه. طرف او خداست نه مردم، و هیچی هم از زیر دست خدا در نمیرود و رد نمیشود. همه چیز حساب و کتاب دارد و ثبت میشود. 2)َ وَ لْیَنصَحْ؛ هدفت فقط خدمت به او باشد نه خدمت به خودت، خدا به تو خدمت میکند و جبران میکند. 3) وَلیَجتَهِدْ؛ چون ممکن است بگویید من یک آدم باتقوای خیرخواه هستم ولی در عین حال تنبل. ولیجتهد یعنی ما تنبل نمیخواهیم. ما پزشک و پرستار تنبل نمیخواهیم. آخوند تنبل نمیخواهیم. مدیر تنبل، وزیر و وکیل تنبل، رئیس جمهور تنبل نمیخواهیم، ما قاضی تنبل نمیخواهیم، پزشک و پرستار تنبل هم همینطور. وَ لیَجتَهِدْ؛ باید خیلی کار کنید. در نگاه دینی و اسلامی، توجه فقط به آخرت است به سلامتی و بهداشت نیست، چرا هست منتهی با توجه آخرت، هست. در روایات هم میگویند، نگویند هم این روشن است ولی به وضوح این را میگویند که یک هدف خوب و یک زندگی خوب و یک تمدن دینی خوب و یک تمدن خوب این است که مردم از زندگیشان لذت ببرند. امنیت، آرامش، اصلاً تعبیر در روایات ما هست «الذّت» باید برای لذت و تفریح سالم برنامهریزی کنید اگر از غذا خوردن لذت نمیبرید باید یک مشکلی در بدنتان، در هورمونهایتان، در حرکتتان، در ورزشتان هست باید رسیدگی کنید. خیلی جالب است میگوید اینطوری کنید غذا را اینطوری بخورید تا بیشتر لذت ببرید. مگر اصالت لذّتی هستیم، نه؛ اما لذت در نظر گرفته میشود. میگویند برای لذت، غذا نخور. هدف، لذت نیست اما نمیگویند از غذا خوردن لذت نبر. چون بعضیها غذا میخوریم برای این که لذت ببریم بدن دیگر احتیاج ندارد، در تمدن امپراطوری روم – در تاریخ هست – این مقامات بالایشان غذا میخوردند لذت غذا خوردن را بچشند بعد یک اتاقی بود کنار اتاق غذا، یک اتاقی بود به نام اتاق استفراغ و تهوع میرفتند آنجا انگشت میزدند بالا بیاورند بعد از نیم ساعت دوباره بیایند غذا بخورند! چون غذاها خوشمزه بود میخواستند لذت خوردن آن بچشند یعنی بدن غذا نمیخواست. آنها رسماً این کار را میکردند ما غیر از رسمی! حالا تهوع و انگشت زدن ندارد ولی بدمان نمیآید. خب میگویند هدفتان از غذا خوردن لذت نباشد اما نگفتند که از غذا خوردن لذت نبرید بله یک عدهای هستند که میخواهند به کمالات برسند حتی لذت حلال را هم کنترل میکنند. این به همه توصیه نشده، آنها مقامات بالاتری را میخواهند، خوش به حالشان. یک وقتی در زندگی امام(ره) دیدم که در گرمای نجف یک هندوانه سرد شیرین برای ایشان آوردند نخورده بود، نمیخواهند حتی اسیر لذت بردن از این هم بشوند. نمیخواهند اسیر این بشوند انسان از لذت بالاتر است نمیخواهم اسیر لذت بشوم. این را بخورم برای این که به آن احتیاج دارم. توی خط عرفا و زُهّاد و سُلّاک این چیزها را داریم ولی در روایات ما عمدتاً برای افراد معمولی اینها نیست. مثلاً در روایت امام صادق(ع) «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِیهِ لَمْ یَتَهَنَّ بِالْعَیْشِ اَلصِّحَّةُ وَ اَلْأَمْنُ وَ اَلْغِنَى وَ اَلْقَنَاعَةُ وَ اَلْأَنِیسُ اَلْمُوَافِقُ.» 5 چیز است که از در زندگی شما نباشد از زندگی لذت نمیبرید. لذت حلال و لذت مشروع. ما که قرار نیست از زندگی رنج ببریم. درست است که زندگی، خودش برای ما هدف نیست وسیله رشد و تکامل است ولی کسی به ما نگفته از زندگی لذت نبرید و هرچه بیشتر رنج ببرید بهتر است. این اصالت رنج دیدگاههای هندی و هندوئیزم و بودیزم است فکر میکنند رنج، حتماً کمال است. نه آن، نه این نگاه غربی لیبرال – سرمایهداری که اصالت لذت است. نه اصالت لذت، نه اصالت رنج. تعادل. اصالت رشد، اصالت کمال، اصالت انسانیت. که یک مقدار لذت و یک مقدار رنجهایی هست که برای رشد لازم است و هر دوی آن لازم است و باید در زندگی باشد یک غمهایی و یک شادیهایی برای زندگی لازم است اما یکسری غمها و یکسری شادیها هم هست، یکسری غمها و لذتهایی هست که مفید رشد نیست بلکه مضرّ است. از آن لذت و از آن رنجها، از آن شادیها و از آن غمها که غیر انسانی است و حتماً باید پرهیز کرد. فرمودند 5 چیز است که اگر آنها را نداشته باشید از زندگی لذت نمیبرید، لَمْ یَتَهَنَّ بِالْعَیْشِ، کیف نمیکنید. 1) میگویند اَلصِّحَّةُ؛ بهداشت و سلامتی. آن وقت بیمار باشی از زندگی لذت نمیبری. نه از خوابت، نه از خوراکت، نه از هیچی، حتی بیرون تفریح میروی، کنار دریا، جنگل، مسافرت، میبینی همه لذت میبرند تو لذت نمیبرند. یکی فرمودند صحت و سلامت. 2) فرمودند: وَ اَلْأَمْنُ؛ امنیت. ممکن است شما همه چیز داشته باشی ولی امنیت نداشته باشی از هیچی لذت نمیبری. همینطور 3) وَ اَلْغِنَى؛ یعنی رفاه. وقتی گدایی نمیتوانی خانه بگیری و اجاره کنی،وقتی غدایت تأمین نیست و وقتی نمیتوانی بیمارستان بروی و وقتی نمیتوانی مشکلات اولیه زندگیات را حل کنی خب از زندگی لذت نمیبری رنج میبری. 4) فرمودند وَ اَلْقَنَاعَةُ؛ ممکن است پول داشته باشی ولی قانع نباشی یعنی هرچه داشته باشی باز هم لهله بزنی. این هم باعث میشود رنج ببری. خانمها و آقایان آیا این را تصدیق میکنید که رنج و غم در خانوادههای خیلی مرفه ما کمتر از خانوادههای فقیر ما نیست بلکه من میخواهم بگویم بیشتر است نوع آن فرق میکند. دوم؛ در خانوادههایی که خیلی فقیر نیستند منشأ اغلب غم و رنجهایشان مسائل فرهنگی است! منشأ آن بیپولی نیست چون پول دارند ولی هزار جور رنج و گرفتاری دارند و زندگی برایشان تلخ است. یا دعوا، رقابت، حسادت، بیشترخواهی، چک بیمحل. علت آن این است که قانع نیستیم. ببینید سهتا چیز مادی را اول میگویند، سلامتی و بهداشت. دوم؛ امنیت، سوم؛ غنا و رفاه. یعنی فقیر نباشی. این سه خصوصیت تمدن دینی است. گام دوم، باید در این جهت پیشتر برویم. بهداشت، امنیت، رفاه. اینها جزو اهداف اسلامی است منتهی با نگاه الهی،هدف آخرت است. تمدن سکولار هم این سهتا را میگوید آن هم میگوید الصحه، الامن، الغنی؛ او هم همینها را میگوید ولی فقط همینها را میگوید. و اینها هدف است. تمدن دینی میگوید این سهتا حتماًباید باشد ولی هدف نیست. و دیگر این که در کنار اینها این دوتا را هم میگوید: وَ اَلْأَنِیسُ اَلْمُوَافِقُ. قناعت یعنی زیادهطلب و زیادهخواه نباش. حدشناس باشید همان مقداری که واقعاً نیاز دارید متوسط، یک کمی هم بالاتر برو. این چیزهایی که نه نیاز داری نه میتوانی استفاده کنی، صدتا خانه، دویستتا فلان، اینقدر ویلا! دیوانهای! مریضی! اگر هم عرضه تولید آن را داری لازم نیست همه آن را خودت مصرف کنی در اختیار بقیه قرار بده، ذخیره آخرتت کن، به درد ابدیت. به قول یکی از دوستان میگفت وقتی از ما میپرسند چقدر عمر داری؟ ما عمر طی شده و عمر کرده را میگوییم. مثلاً میگویند شما چقدر عمر داری؟ بنده مثلاً میگنیم 54 سال عمر دارم. در حالی که این 54 سال را ندارم تمام شده رفته! من چقدر عمر دارم؟ آن مقداری که در آینده هست یعنی ممکن است 6 ماه دیگر عمر داشته باشم. دو سال دیگر عمر دارم. ولی ما برعکس میگوییم. میگویند شما چقدر عمر داری؟ مثلاً شما میگویید 26 سال! نه آقا، شما 26 سال را از دست دادی آنها را نداری، از این به بعد هرچه که مانده، که نمیدانی یک روز است؟ یک ماه است؟ یک سال است؟ بیست سال است؟ هیچی نمیدانی. تو چقدر عمر داری آن چیزی که برایت مانده داری نه آن چیزی که گذشته. خب حالا این را ما نمیدانیم ولی باید مراقب باشیم. پس 1) قناعت. واقعاً چقدر نیاز داری، واجب است دنبال آن بروی. کار، علم، نظم، امنیت، رفاه، بهداشت. اینها آخرت است دنیا نیست اما گر نیاز نداری و داری بیش از آن دنبال آن میروی برای تکاثر و برای مصرفی که اصلاً نیاز نداری، از این به بعد دیگر دنیا نیست آخرت است، ضد آخرت است. هم به دیگران صدمه میزنی و هم به خودت صدمه میزنی هم رنج میبری. قناعت نداری. منظور از قناعت این نیست که گدا باش، قناعت یعنی الگوی مصرفتان را اصلاح کنید به اندازهای که واقعاً نیاز دارید مصرف کنید. 5) فرمودند وَ اَلْأَنِیسُ اَلْمُوَافِقُ. یعنی رابطههای گرم عاطفی و انسانی. شما ممکن است بهداشت سلامت داشته باشید، بدنتان سالم باشد، امنیت باشد، سوپر سرمایهدار آدم باشد ولی انیس موافق ندارد. یعنی چه؟ یعنی با کسی انس نمیگیرد، با همه تنش دارد، با هیچ کس موافق نیست با همه درگیر است. چرا؟ چون با خودش درگیر است. وقتی قناعت نیست با همه درگیر میشوی. اگر همه این مسائل مادی باشد این مسائل عاطفی و انسانیت نباشد، خانواده نباشد، عشق نباشد، آن پول و آن بهداشت به دردت نمیخورد. لذا این که میگویی تا میشود من رمق مریض را بکشم! وزیر بهداشت قبلی، رسماً گفت، گفت ما پزشکانی داریم که در ماه بیش از یک میلیارد پول درمیآورند. البته اینها خیلی کم هستند، من نمیخواهم بگویم همهاش هم نامشروع است ولی چته؟! این آدم روانی است! تو اینقدر نیاز نداری که بعد به مریض بگویی برو. من در معیار جهانی، یک جایی دیدم که پزشک حداقل باید برای هر بیمار یک ربع تا بیست دقیقه، باید حداقل وقت بگذارد. خب شما الآن گاهی دارید میبینید بعضی پزشکان در یک ربع، 15 نفر، من دیدم بعضیها قطاری توی اتاق میآورند! یعنی میگوید 10 نفری توی اتاق بیایند! این را دیدم، بعد سریع میبیند میگوید برو. از بعضیها که اصلاً سؤال نمیکند! جواب که اصلاً نمیدهد، سوال که میکنند جواب که هیچی، سؤال هم از طرف نمیکند. آن طرف میخواهد توضیح بدهد، حالا توضیح لازم یا حتی غیر لازم. این خفهاش میکند!
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «الصحه افضل النعم» بالاترین نعمتها، اگر همه نعمتها را کنار هم بگذارید بگویند اولین نعمت چیست؟ سلامتی و بهداشت است چون شما اگر بیمار باشید و درد بکشید نه از امنیت، نه از پول، نه از قدرت، نه از ثروت، نه از ریاست، نه از مسافرت، از هیچی لذت نمیبرید. رشته شما با بالاترین و مهمترین نعمت الهی و انسان سروکار دارد. اینها اهمیت بهداشت و پرستاری در اسلام است. فرمودند: «صِحَّةُ الاَجسامِ مِن أهنَإ الأقسامِ» اگر نعمتها و امکاناتی که در اختیار بشر است تقسیمبندی کنید صحت جسم، یعنی همین بهداشت و سلامت بدن، جزو گواراترین و لذتبخشترین آنهاست منتهی از بس عادی است ممکن است ما از سلامتی لذت نبریم! یعنی توجه نداریم که چه لذتهایی داریم از سلامتی میبریم. وقتی توجه پیدا میکنیم که بیمار میشویم. یا امیرالمؤمنین(ع) وصایایی که به فرزندانشان فرمودند یکیاش این است که «ألاَ و إنّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ،» خیلی مهم است. فرمودند از جمله گرفتاریهایی که در دنیا با آن امتحان میشوید و باید تا میتوانید جلوی آن را بگیرید و اگر گرفتار آن شدید مواجه درست انسانی با آن داشته باشید یعنی صبر، ولی قبل از آن پیشگیری کنید که به آن گرفتار نشوید و اگر شدید آن را علاج کنید فرمودند که یکی از آن «الفاقه» فقر است. ما باید با فقر مبارزه کنیم. جامعه دینی جامعه فقیر نیست. جامعه رفاهزده پولپرست هم دینی نیست باید متعادل باشیم. و بعد «و أشَدُّ مِنَ الفاقَةِ مَرَضُ البَدَنِ،» از فقر بدتر بیماری و درد جسمانی و گرفتاری است. این از فقر هم بدتر است یعنی شما سالم هم باشید و فقیر، کاملاً ترجیح دارد به این که بیمار باشید و ثروتمند باشید. «و أشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ؛» باز از درد بیماری بدتر، بیماریهای روحی و اخلاقی است. مرض قلب یعنی قلب انسانیتان بیمار باشد، یعنی گرفتار حسد، حرص، کینه. خودخواهی باشد. متقابلاً «ألاَ و إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ المالِ،» نعمتهای الهی که باید شکر کنید و اینها درست استفاده کنید یکی «و أفضَلُ مِن سَعَةِ المالِ،» مرفه، رفاه، نه داشتن مال، بلکه سعه مال، سطح رفاه بالاتر. اینها مفاهیم اسلامی است با قناعت هم قابل جمع است. پولپرست نباش، بیش از نیازت هم مصرف نکن اما سعه مال یک جامعهای باید باشند که مرفه باشند، مسکن، بهداشت، اشتغال، امنیت، همه اینها جزو اهداف تمدن دینی است منتهی روشن باشد که هدف اصلی چیست. فرمودند یکی سعه مال؛ و «صِحَّةُ البَدَنِ،» از پولداری بالاتر، سلامتی و بهداشت است. و از سلامتی بدن بالاتر و واجبتر «و أفضَلُ مِن صِحَّةِ البَدَنِ تَقوَى القَلبِ» سلامتی روح و اخلاقتان است که آدم باشید.
خب من فقط چند نمونه از روایات را عرض کردم. از اینها بسیار زیاد است. و ببینیم که نگاه دینی چه نگاهی است؟ و متفکران اسلامی و دانشمندان، پزشکان الهی و اسلامی که میدانید در این قضیه، پدران پزشکی جدید جهان بودند شما بدانید پزشکان ایران اسلامی، پدران پزشکی جدید در جهان بودند این را همه دنیا هم میدانند. در کتابهای تاریخ تمدنی هم هست. همین روز پزشک در ایران که میگویند روز تولد جناب بوعلی شیخالرئیس ابنسینا است. ابنسینا فقیه هست، فیلسوف هست، مفسّر هست، استاد اخلاق و سالک و اهل عرفان هست، ریاضیدان هست و... در عین حال، یکی از چند نابغه پزشکی در تاریخ بشر تا امروز است. هنوز خیلی از نظریات و بحثهای او درست شناخته نشده است. هنوز بعضی از نظریات او دارد در دانشگاههای معتبر جهان یا به نام خودش یا به نام دیگران دارد تدریس میشود و استفاده میشود میگویند روز پزشک روز ایشان است. کتاب «قانون» در پزشکی تعریف که میکند، میگوید بله پزشکی مدرن، پزشکی سکولار است، مسئله اصلی بهداشت بدن است در پزشکیهای دینی، سنتی، قبلی، در شرق فلان، در غرب، اینها کاری به سلامت و بهداشت بدن نداشتند همهش یک چیزهای دیگر میگفتند وسطهایش یک اشارهای هم به بدن میکردند! اینها دروغ محض است. همین جناب بوعلی در «قانون» دارد پزشکی را تعریف میکند عین عبارت آن را من یاداشت کردم، میگوید: «إنَّ الطِّبَّ عِلْمٌ یَتَعَرَّفُ مِنْهُ أَحْوَالُ بَدَنِ الإنْسَانِ مِنْ جِهَةِ مَا یَصِحُّ وَ یَزُولُ عَنِ الصِّحَّةِ، لِیَحْفَظَ الصِّحَّةَ حَاصِلَةً، وَ یَسْتَرِدَّهَا زَائِلَة»؛ اولاً پزشکی علمی است که تمام حالات بدن انسان باید دقیق شناخته بشود، هم شناخت عقلی، هم شناخت تجربی، هم شناخت حضوری، چون همه ما انسان هستیم و بدن داریم. شما میدانید پیامبر اکرم(ص) فرمودند علم از نظر دین دو دسته است، هر دویش علم الهی است، «العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان» همانقدر که علم ادیان مهم است و الهی است یعنی دینها و مکاتب مختلف را بشناسیم که نگاه درست به مرگ و زندگی و انسان و خدا و ماوراءالطبیعه چیست، همان اندازه علمالابدان، همه علومی که به بدن و جسم مربوط میشود آنها هم الهی و بسیار مهم است. خب بوعلی میگوید که پزشکی علمی است که إنَّ الطِّبَّ عِلْمٌ یَتَعَرَّفُ مِنْهُ أَحْوَالُ بَدَنِ الإنْسَانِ؛ بدن انسان و همه احوال و حالات آن شناخته بشود. ارتباط بدن با روح و نفس، ارتباط بدن با تغذیه، ارتباط بدن با ژن و مسائل ژنتیک به لحاظ بهداشت و بیماری. همه را بحث میکند. ارتباط بدن با ورزش. میدانید اولین دستورات فیزیوتراپی در دستورات بوعلی است. 130 صفحه دستورات ریز فیزیوتراپی، دقیقاً هزار سال پیش! که چه کار کنیم اعصاب، استخوانها، غضروف، نسوج مختلف، چطوری با حرکت درمان شوند. (ورزش درمانی). ارتباط آن با انواع تغذیهها، ارتباط آن با اخلاق، یعنی شما اعصابتان بهم میریزد چطوری روی بدنتان اثر میگذارد. یک بیماریهایی که جسمی است ولی منشأ آن جسم نیست. یا برعکس، جسمتان یک مشکلی پیدا میکند روی اخلاق و اعصاب و روحتان اثر میگذارد اخلاقتان بد میشود. عصبانی میشوید. یک هورمونهایی هست، لذا علمای اخلاق اسلامی را میدانید که خیلیهایشان هم پزشک و بدنشناس بودند و هم اخلاقشناس بودند یعنی علمالابدان و علمالادیان را با همدیگر داشتند بحث میکنند میگویند اخلاقیات دو جور است یعنی عصبانیتها دو جور است یک وقت یک کسی عصبانی میشود بخاطر بیتقوایی عصبانی میشود و فحش میدهد و... این بخاطر این است که من خودم را تربیت نکردم کنترل نمیکنم، خودم را رها میکنم این سگ درون را رهایش میکنم که برود بقیه را بجود! که من یک کمی ارضاع بشوم و تسلیت خاطر به من بدهد! این همان اصالت لذت میشود به فکر خودم هستم. اما همین متخصصان و پزشکان اسلامی یک جای بحث دارد مفصل، میگوید گاهی تغذیه انسان و بیمار، تغذیهاش در بیمار اثر میگذارد. مثلاً میگوید اینهایی که گوشت خشونت قرمز زیاد میخورند خشونت و تندخویی در آنها تقویت میشود. کسی که شراب میخورد این صدمات را به جسم خود میزند، ولی آن صدمات به روحش میزند و بعد این صدمات را به اخلاقش میزند. مثلاً گوشت خوک این صدمات را به جسمت میزند از نظر اخلاقی هم خیلی جالب است – روایتی هم در این باب دیدم- گفت گوشت خوک یک آثاری در اخلاق دارد یکیاش این است که در مسائل جنسی، اخلاق خوکی پیدا میکنید. در مسائل جنسی خوک بین حیوانات خیلی بیغیرت است! بعضی حیوانات یک چیزی شبیه غیرت دارند حریم دارند. حتی میدانید بعضی از حیوانات آمیزش جنسی که نروماده دارند جلوی دیگران این کار را نمیکنند میروند یک جای خلوت. خیلی از حیوانات اینطوری هستند ولی خوک اینطوری نیست. حالا به تعبیر انسانیاش بیناموس است! حالا خوک بیناموس و باناموس نداریم تعبیر انسانی آن را عرض میکنم. گوشت خوک یک آثاری هم در اخلاق جنسی میگذارد به لحاظ اخلاق جنسی خوکمنش میشود مثل خوک میشود. گوشت خوک میخورید در رفتار و اخلاق جنسیتان اثر میگذارد. لذا جوامعی هم که شما میبینید جزو غذاهای آنها گوشت خوک هست یکی از آثار بیرونیاش مسئله برهنگی و بیناموسی است البته علت آن فقط گوشت خوک نیست، چیزهای دیگر هم هست ولی میخواهم بگویم این آثار را هم دارد. آثار تغذیه یا آثار ژن. مثلاً میگویند بعضیها مادرزاد عصبانی هستند. بعضیها همیشه خوشحال و آرام هستند. الکی همیشه خندان هستند من خیلی به این آدمها حسودی میکنم هر وقت آنها را میبینی یک لبخند روی لبشان هست، آنها واقعاً خیلی شانس آوردند. الکی خوش اخلاق هستند یک عده هم الکی بداخلاق هستند! یک بخشی از اینها دست خود ما و دست افراد هست و یک بخشی دست خودش نیست. ژنتیک است. یک بخشی مربوط به تغذیه است. ورزش کنی و نکنی اخلاقتان دو جور است، خون توی بدنتان به جریان بیفتد یا نیفتد توی اخلاقتان اثر میگذارد. میگوید که اگر جایی باشید که سبزه ببینید دار و درخت و جنگل، باغ و پارک باشد و آب باشد، آب ببینی و صدای آب بشنوی اخلاقتان آرامتر است تا یک جایی که اصلاً نه آب است، نه سبزی است، نه علف است، مدام بوق و ماشین و سروصداست روی اخلاقتان اثر میگذارد. خب این که چه بخشی از اخلاق ارادی است و چه بخشی از آن آثار و منشأ اینطوری دارد حتی این را هم هزار سال پیش بحث کردند. خب کجای اینها غیر علمی بوده است؟ البته من نمیخواهم بگویم از پیشرفتهای تجربی علم باید صرفنظر کرد، نه، من میخواهم بگویم آنها پدران این بودند منتهی با توجه به ابعاد غیر مادی. هر دویش را با هم میدیدند. بعد میگوید پزشکی علمی است که همه احوال بدن انسان و همه رابطههای انسان را بتوانید تلاش کنید بشناسید و «مِنْ جِهَةِ مَا یَصِحُّ وَ یَزُولُ عَنِ الصِّحَّةِ،» که چه چیزهایی این بدن را سالم نگه میدارد و چه چیزهایی به این بدن صدمه میزند و سلامتی را از آن میگیرد «لِیَحْفَظَ الصِّحَّةَ حَاصِلَةً،» هدف پزشکی هم حفظ این سلامت است و کسب سلامت است «وَ یَسْتَرِدَّهَا زَائِلَة»؛ اگر از دست رفته آن را برگرداند. پس هم صحبت از شناخت دقیق بدن است همه احوال این بدن است هدف هم سلامتی است. چطور میگویید اینها پزشکی سکولار مدرن این حرف را زده؟ همیشه پزشکی الهی نگاهش این مسئله بوده است. من منابع دیگر هم آوردم که نمیخواهم همهاش را صرف این بکنم.
یک نکته سومی را هم میخواستم اینجا عرض کنم خواهش میکنم به این دقت کنید. فیلسوفان و نظریهپردازان الهی در باب پزشکی در دنیا همین الآن ولو غیر مسلمان هستند، در غرب، در شرق، که آنها هم گرچه با این دقت اسلامی به مسائل نگاه نکردند به لحاظ هم جسم و هم روح، اما به بعضی از مسائل اصلی توجه کردند و الآن دارد کمکم دوباره این مسائل دارد در شرق و غرب مطرح میشود. البته گاهی توأم با بعضی از خرافات است. اما اصل مسئله درست است، یعنی در خود غرب، امروزه خوشبختانه گاهی من مقالاتی خواندم که صحبت از عبور از پزشکی سکولار است و این که ما باید در پزشکی علاوه بر جسم به روح و معنویت و اخلاق توجه کنیم. بدن ابزار تجارت ما نیست. درد ابزار تجارت پزشکان و صاحبان بیمارستانهای خصوصی نیست. دارد این توجه زنده میشود که ما به توجه این پوست و گوشت و استخوان و خون و هورمون نباید فقط توجه کنیم باید یک سؤالی مطرح کنیم پزشک مسلمان، پرستار مسلمان، بیمارستان اسلامی در این تمدن جدید دینی باید به این توجه کند. ما پیشرفتهای بخصوص ابزاری و تجربی در حوزه پزشکی جهان و غرب و شرق را حتماً باید استقبال کنیم و بپذیریم و آموزش بگیریم و یاد بگیریم و سعی کنیم بر آن بیفزاییم و مرزهای همین پزشکی موجود را بشکنیم. این یک. اما دوم؛ که در دنیا به این توجه ندارند دوباره دارند تا حدودی به آن توجه پیدا میکنند و ما باید جلودار این قضیه باشیم این نگاهی که عرض میکنم تعابیری از این قبیل زیاد دارد مطرح میشود که ما به بدن و اهمیت آن توجه کنیم. بدن را جدی بگیریم، به بدن خیلی شوخی نگاه میکنیم. یک متفکر مادی دارد کمکم میفهمد که این بدنی که شما دارید هم، یک ثانیه، یعنی از وقتی که من گفتم هم، بعد گفتم یک ثانیه، اولی که گفتم هم، تا آخری که گفتم یک ثانیه، که یک ثانیه بیشتر شد، در یک ثانیه بیش از یک میلیارد اتفاق منسجم منظم در تک تک بدنهای تک تک ما و شما اتفاق افتاد. یک میلیارد عمل در بدن هریک از ماها ظرف همان یک ثانیه، همه با هم در ارتباط منظم و منسجم اتفاق افتاد تا تو بتوانی اینجا بنشینی و من اینجا بنشینم تا یک ثانیه بهم نگاه کنیم! - شما بهتر از من میدانید کار و رشتهتان همین است - یک لحظه خون در یکی از این رگها سرعتش یا مقدارش کم و زیاد بشود یک مرتبه کل حافظهتان را از دست میدهید هیچی یادتان نمیآید. یک لحظه نمیدانید اینجا کجاست؟ من کی هستم؟ اینها کی هستند؟ من اصلاً برای چه اینجا هستم؟! یک اتفاق کوچک و یک ناهماهنگی کوچک، خب حالا اولاً از یک متفکر مادی بزرگ سؤال این است که چطوری میتوانی این چیزها را بفهمی و ماتریالیست باشی؟! راز این را به من بگو. تو نابغهای! خودت خبر نداری. چون فقط یک نابغه میتواند این همه نظم را ببیند و دخالت خدا و ربوبیت خدا را نفهمد! تو یک موجود عجیب و غریبی هستی تو در نفهمیدن نابغهای! نبوغ نفهمیدن داری! واقعاً شاهکار است. حالا یک کسی جاهل است نمیداند توی این بدن چه خبر است. ممکن است بگوید اصلاً بدن چیه! گفتند نظر شما راجع به تورم چیست؟ عوض این که بگوید تورم چیست گفت نظر چیه؟! گفت هیچی آقا سوء تفاهم شد! حالا یک وقتی یک کسی میگوید نظرت راجع به بدن چیست؟ میگوید نظر چیه؟ آن هیچی با او کاری نداریم. ولی یک کسی که 30 سال است پروفسور است و دارد این پیچیدگیهای داخل بدن را تدریس میکند چرا این میگوید بدن چیست؟ چطور این بدن را میبیند و خالق بدن را نمیبیند. اصلاً میشود که اینها را ببینی ولی در این عالم حکمت را نبینی؟! آدم شعور داشته باشد این همه حکمت را ببیند ولی حکیم را نبیند یا اصلاً حکمت را نفهمی. این همه رحمت را ببیند ولی رحیم را نبیند؟! این عدالت داخل این بدن و بیرون از این را ببیند و ارتباط این بدن را با این بیرون و طبیعت و منشأ آن را نبیند؟ این همه معلومات و علم را ببیند ولی علیم و خبیر را نبیند؟! این یک. اما تو که پزشک مسلمان هستی تو چرا غفلت میکنی؟ تو چه کارهای؟ مگر تو کسی را به دنیا میٱوری و سزارین میکنی و بچه را به دنیا میآوری مگر ماما یا آن پزشک، مگر شماها خالق آن بچه هستید؟ مگر پدر و مادر خالق آن بچه است؟ همهتان وسیلهاید مادر هم وسیله است. چه کسی آن آب گندیده و بدبو را به این انسان تبدیل میکند؟! از توی لجن یک چنین موجودی بیرون میآید؟ چه کسی این کارها را میکند؟ این خودش دارد میشود؟ این خانم خودش، آقای خودش کیست که خودش دارد اینطوری میشود؟! خب در پزشکی اسلامی به تمام مسائل توجه دارند. در رحم مادر و در بدن مادر چه اتفاقی میافتد؟ همه ما از بدن مادرانمان آفریده شدهایم و خلق شدیم، خدا همه ما را از بدن مادر، زن؛ خلق میکند. در بدن زن چه اتفاقاتی میافتد؟ لذا حرمت بدن زن از حرمت بدن مرد بیشتر است. این که حجاب در بدن زن از حجاب مرد بیشتر است علت اصلی آن مسئله جنسیتی است و این که زن مادر میشود. این بدن نباید در معرض دید هر مردی باشد که این مسئله خلق یک انسان جدید از طریق بدن زن صورت میگیرد. این بدن مقدس است. این بدن زن، آلت دست مردان و بازیچه نظرورزی و سوء استفاده مردان فاسد نباید بشود. حجاب، یعنی دفاع از کرامت زن و قداست بدن زن و شخصیت او. یک علت آن مسئله مادری است که انسان از طریق مادر خلق میشود. پدر در تولد انسانها یک نقش واسطهای خیلی کوچک لحظهای دارد در موجودات نر، در همه حیوانات اینطور است. تمام مأموریت و تمام مسئولیت الهی به عهده آن جنس مادینه و مادر است.
یک بحثی الآن دارد مطرح میشود که ما و شما باید به طریق اولی به آن توجه کنیم که این بدن چیست؟ با این تعابیر دارند مطرح میکنند حتی در دنیای غرب و شرق؛ که ما از طریق همین بدن مادی داریم نظم عالم طبیعت از درون و بدون واسطه داریم تجربه میکنیم. بعضیها دارند کمکم به امنیتهای بدن توجه میکنند البته ریشههای قدسی در حکمتهای الهی و ادیان الهی و عرفانها و معنویتها در شرق و غرب داشته است. البته یک صد – دویست سالی اینها حذف شد و بیتوجهی شد، دوباره در یک جهاتی دارد عودت داده میشود. دارند به اهمیتهای بدن توجه پیدا میکنند دارند میگویند ما فقط از طریق این جسم و بدن داریم به جهان طبیعت اطراف خودمان مرتبط و مواجه میشویم. این جسم از یک بُعد، امتداد این جهان طبیعت است و از یک بُعد دیگر، جزو هویت روحی و اخلاقی ماست. بدن هرکسی با روح آن شخص ارتباط و تناسب دارد.
هشتگهای موضوعی